تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

سانسور اینترنت، راه حل پایدار؟

سرانجام ساخت سناریویی که دو سال پیش از این در شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشته شده بود و تصویب شده بود شروع شد. پروژه قلع و قمع سایتهای خبر رسانی، سیاسی و محدود کردن جریان آزاد اطلاعات گام به گام به پیش می رود. اتفاقی که خیلی ها بعد از گذشتن این مدت خوش باورانه فکر می کردند به دست فراموشی سپرده شده و هرگز عملی نخواهد شد ولی در اثر خصلت ذاتی انکارکنندگان که می خواهند نبینید اگر چه وجود داشته باشد فصل دیگری از انکار ها را شروع کردند.
سانسور رسمی که توسط جمع سه نفره ای از نمایندگان وزارت اطلاعات، ارشاد و صدا و سیما تصویب و به وسیله مخابرات به isp ها ابلاغ می شود مخالفتهای وسیعی را بوجود آورده که با گذشت زمان و مشخص شدن سایتهای مسدود می تواند در سطح بین المللی هم باعث بروز واکنشها و در نهایت اسباب درد سر را برای جمهوری اسلامی فراهم آورد.
خبرهای حاشیه و غیر رسمی مثل همیشه متفاوت است، مسوولین مخابرات از لیست صد تایی خبر می دهند و منابع دیگر خبر از فیلترینگ بیش از چند هزار سایت. سایتهایی که به گفته آنها بیشتر ضد اخلاقی (پورنو) است و تعدادی هم سایتهای سیاسی و ضد دین در بینشان است. اما در این بین مشخصا آن چیزی که هدف نهایی در مراحل بعدی این سناریوست بستن تمامی سایتهای سیاسی مخالف رژیم و به زیر سلطه در آوردن مطالب منتشر شده در اینترنت تحت قانونی مشابه قانون مطبوعات است، چیزی که الان قوه قضاییه سخت بر رویش کار می کند و در آینده شاهد ظهورش خواهیم بود. اما محدود کردن فضای نا متنهایی سایبر برخلاف آنچه آنان می اندیشند سخت تر از آن است که با نصب تعدادی نرم افزار و سخت افزار فیلترینگ توسط مخابرات قابل انجام باشد، و احتمالا در آینده رسما منصرف خواهند شد و یا داستان بعد از آن سر و صداهای اولیه به فراموشی سپرده خواهد شد، ولی تاثیر سویی که بر روی رشد اینترنت در ایران خواهد داشت غیر قابل انکار است، برخورد های اخیر که با isp ها شروع شده موج های بعدی اجرای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی می تواند باشد.
ایجاد محدودیت بر روی رسانه های همگانی جزو مسایلی است که در جوامع دارای حکومت های غیر مردمی همیشه حتی اگر با هدف هایی بجز جلوگیری از خبررسانی باشد با استقبال روبرو نخواهد شد چون همیشه کنش و واکنش های بین مردم و حکومت از ابعادی فراتر از محدوده متصور برای موضوعات مورد مناقشه برخوردار است، در مورد محدویت دسترسی به سایتهای اینترنتی هم این مساله وجود دارد. با وجود اعلام مخابرات برای بستن سایتهای غبر اخلاقی که طبعا نباید در جامعه ای مانند ایران واکنش منفی قالب را بوجود بیاورد به علت پیش ذهن های منفی و ناروشن در اهداف اصلی در پشت قضیه به ظاهر موجه جلوگیری از دسترسی به مطالب غیر اخلاقی واکنش های کاربران اینترنتی که اینک از مرز سه میلیون هم فراتر رفته اند غالبا منفی است.
احساس دخالت در خصوصی ترین افکار و اعمال، همینطور برخورد حکومت با آنان از موضعی جدا و برتر و تصمیم گیری برای مردم بدون در نظر گرفتن خواسته هایشان مساله ای دیگر در عدم پذیرش کاربران ایرانی است. در اینترنت هم مساله سلامت اخلاقی نیاز به تقلیل سطح اعمال آن از حکومت به حیطه زندگی شخصی و خانوادگی است.
دلیل دیگر عدم پذیرش اعلام رسمی مخابرات در بستن سایتهای سیاسی در کنار مطالب غیر اخلاقی است که به صورت عریان هدف اصلی را نشان می دهد که همانا سانسور در جهت هدف حکومت است، یعنی جلوگیری از رسیدن صداهای مخالف به گوش.
سانسور در گستره ای به پهنای اینترنت اگرچه در کوتاه مدت ممکن است مؤثر افتد ولی با توجه به مسیرهای فرعی زیاد برای رسیدن به مطالب به غیر از آدرس مشخص آن نمی تواند دیری بپاید و عملا می توان نادیده اش گرفت.
در راه مقابله با این سانسور رسمی بهترین راه گسترش چگونگی دسترسی های فرعی به مطالب محدود شده برای کاربران است و نیز واکنش هایی در سطح دیپلماتیک از طریق مجراهای حقوق بشر.
در مورد دسترسی های فرعی در آینده بیشتر خواهم نوشت.

بلاگ اسکای : شروع مجدد

بلاخره بعد از کلی انتظار و چشم به صفحه مانیتور دوختن این دوست عزیز ما سرویسش را شروع کرد، خدا رو شکر چون داشت کم کم عادت نوشتن برای وبلاگ از سرم می افتاد از مودش خارج می شدم و واقعا با شنیده ها در این مدت تعطیلی بلاگ اسکای و میزان و حجم خرابی که حتی هکر های نامحترم - مش قاسم و پسران - کد برنامه را هم به یک شرکت آلمانی فروخته بودند، برگشتن سرویس دهی به روال گذشته کار مهمی بوده است.
گویا نرم افزاری را نیز دارند تدارک می بینند که به صورت آفلاین هم بتوان مطالب را نوشت و آرشیو را در روی کامپیوتر افراد هم نگهداری کرد.
در این مدت نسبتا طولانی آن قدر اتفاق افتاده که دیگر نوشتن در باره شان شاید لطفی نداشته باشد، فقط از قبل دو مطلب دارم که روزهای آینده پابلیششان می کنم و امیدوارم به همان جدیت گذشته بتوانم ادامه دهم.

بازداشت سینا مطلبی و ظرفیتهای جدید وبلاگ

خبرها همه واکنشهای نویسنده ها، روزنامه نگاران و همکاران سینا است. بیانیه گروه isitu ، جامعه کاربران ایرانی فن آوری اطلاعات- که سال 80 خود سینا بنیان گذارش بود، زمانی که شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه عریض و طویلی را برای ایجاد محدودیت در اینترنت تصویب کرده بود و آشنایی من با سینا مطلبی بیشتر در این گروه بود. یا نوشته ابراهیم نبوی - یا داور به قول سینا- درباره اولین برخوردش با او در زمانی که سینا 16 ساله بود و او سردبیر مجله تازه تاسیس گزارش فیلم، علاقه اش به کارگردانی و نوشتن برای سینما و سیاست. ابراهیم نبوی دلنشین نوشته است فصلهای بعدی رابطه اش را با سینا. رابطه ای که به قول خودش بعد از گذشت این همه سال بدون هیچ ذره ای از کدورت مثل علاقه و ارتباط پدر با فرزند بین او و سینا برقرار هست و الان این دوری بیش از گذشته درد آورست برای هردوشان.
مقاله بهنود مثل همیشه نقش خیال را در ذهن می زند و این از هنر اوست و بیان دلنشینش احساسی فراتر از رنجنامه های بی پایان دیگران بر جان می نشاند. جوان تکیده و لاغر و محجوبی که سیاست برایش خارج از بازیها و چپ و راست ها بود و اینترنت برایش از ابتدا جدی ، دفتر روزنامه های شمس محل جولان این مغزهای روشن و دیدهای باز و فکرهای جوان بود، حسین وسینا . نگرانی بهنود از این لجاجتهایی است که با نسل جوان، نسلی که حکومتهایی به قواره صدام و شاه هم حتی نمی راندنشان که سعی به جذب آن ها هم داشتند و اینان با این حداقل که به حمایتشان برای ادامه کار نیاز دارند این طور می کند.
در رویداد هم دو نوشته ای یک + دو )...اما رنگین کمان از این فراتر رفته است، با یک بحث بنیادی به ترد این حکومت از تمامی لایه ها می اندیشد و می گوید که نباید دید و نگفت، چرا که فردا ممکن است نوبت خودمان باشد.
حسین هم از مطرح شدن قضیه در وبلاگ واینر- پدر وبلاگ نویسی - خبر می دهد. همین طور بیانیه ای که توسط پدرام در پتیشن منتظر امضاهای مخالفان این بازداشت است و ظرف چند ساعت بیش از هزار امضا جمع کرده بود.
در مجموع بلاگستان کارکردهای و ظرفیتهای مقفول مانده اش بیش از پیش عیان می شود. ظرفیتهایی در این شرایط استفاده مؤثری از آن ها می شود.
در همان شب 20 آوریل که در هودر خبرش را خواندم بسیار تحریک شدم یک وبلاگ برای پیگیری بازداشت سینا و انتشار خبرها و اظهارنظرهای پیرامونش به طور متمرکز راه بیاندازم، اما برخلاف همه این مدت بعد از تعطیلات که فرصت زیاد و وقت بسیار بود این چند روزه خیلی درگیر بودم تا الان. ببینم اگر کس دیگری این کار را به عهده نگرفته شاید راهش انداختم در آدرسی مثل این : freesina.blogsky.com .
امروز آرشیو وبلاگش را هم پاک کردند، وبلاگ نویسی هم رسما به جرایم و سوابق کیفری اضافه شد، الان هم بازداشتش کردند چون اصرار بر انجام جرم کرده بود و احتمالا تا پشیمان نشود ولش نکنند !
پس لطفا پای اون بیانیه را امضا کنید و اگر خواستید کد لینکش  را از سایت حسین بر دارید روی وب لاگتان در جای مناسب در معرض دید قرار بدید.

سینا مطلبی بازداشت شد

سینا مطلبی، بلاگر، نویسنده سینمایی، تحلیلگر سیاسی و صاحب نظر در تکنولوژی اطلاعات امروز بیستم آوریل بازداشت شد.
تاسف بی پایان... واقعا دایره تحمل این رژیم آن قدر تنگ شده است که نویسنده گان خارج از گود نیز امنیت ندارند، البته سینا چهره سرشناس و مورد تایید همه بود اما هر طور فکر بکنیم برای یک حکومتی به ادعای اینان نمی توانست مایع دردسر و خطری باشد.
نویسنده روزنگار آنقدر از بازداشت کامبیز کاهه و رفتارهای احمقانه قدرتیان نوشت و انتقاد کرد تا خشم جماعت بی فکر او را به اول صف آورد.
به نظر من الان موقعیت خوبی است تا با اعتراض جمعی بلاگرهای ایرانی از این بازداشت غیر قانونی قدرت خود را محک بزنند، مطرح شدن موضوع در وبلاگ های ایرانی و به تبع آن سایتهای خبری فشار کافی را بر مسئولان قضایی می آورد.
اعتراضی که می شود با روشهای مختلف مثل لینک دادن و نوشته های وبلاگ ها درباره بازداشت او یا نوشتن نامه سرگشاده با امضای بلاگرها به مراجع قضایی و همینطور راه اندازی یک وبلاگ فارسی انگلیسی برای پبگری ماجرای او و موضوعات مشابه در آینده احتمالا می تواند مؤثر باشد.
- نوشته حسین درخشان
- وبلاگ فرناز قاضی زاده همسر سینا
نوشته خود او پیش از بازداشت 
من و مانی : « مانی حسابی مریض است ومن هم.
امشب شب تولد سیناست واو پیش ما نیست.از امروز صبخ که رفته هنوز بر نگشته .اداره اماکن نیروی انتظامی دیشب تلفنی او را احضار کردند.
مانی عجیب همه جیز را حس می کند.ساکت شده و نمی خندد.صبح سینا را طور خاصی بغل کرد.
بچه ها همه چیز را می فهمند...
»  

آقا مجید

« با رئیس بنیاد الخوئی قرار گذاشتم که پنجشنبه با هم روی آنتن رادیو یاران برویم و چون تماس گرفتن با او خیلی سخت است خود او پذیرفت که ساعت 7 شب به وقت لندن تماس برقرار کند. به جای خوئی، ظهر پنجشنبه «مُعّد فیاض» خبرنگار الشرق الاوسط در نجف که از لحظه ورود آقا مجید ــ دوستان چنین صدایش میکردند ــ به نجف همراه او بود تلفن میزند وحشتزده و نگران و با صدائی پر از درد و اشک میگوید عاشورا تکرار شد سید مجید را نیز مثل جدّش پاره پاره کردند. عدنان حسین همکارم در الشرق الاوسط که خود عراقی و شیعه و از مبارزان ضدبعثی است، میکوشد مُعد را آرام کند… سرم درد گرفته است. چهره جوان پر از لبخند و زندگی آقا مجید در برابرم جان گرفته است. مگر میشود وارث بیت خوئی را به این آسانی به قتل رساند؟ ... » علی رضا نوری زاده، یک هفته با خبر - متن کامل .