تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

do you live in air

نوشته آرش را خواندم " I live in air " حس کردم من هم از سر همینجوری باید چیزی بنویسم.
 
امروز همه اش تایپ کرده ام. برای دل دیگری. کار دیگری. گاهی وقت فقط اینجوری است که می توانم کمی احساس مفید بودن بکنم. زمان مفید بودن به حال دیگران. حالا هم خسته ام. اتاق پر شده است از جعبه های نیمه جان که در حسرت وصال با این تک دانه مانیتور عاشقانه انتظار می کشند. تنها غریبه جمعشان منم. از سر بیکاری یا کاری یکیشان را جلو می کشم، به تماشای رابطه شان می نشیم و بی حوصلگی من تنها دلیل می شود تا صدای محبتشان خاموش شود. وقتی خاموششان می کنم.
پشه ها سخت هجوم آورده اند اینجا. نمی دانم برای من است یا از تاریکی و توهم در فضا به چراغ اتاق من پناه آورده اند. صدای بالهایشان هنگام عبور از کنار گوشم به روشنی آشکار است. چیزی می گویند که نمی فهمم. و آن ها مصرانه می خواهند باز تکرار کنند. آنقدر تا من هم معنای صدای بالهاشان را با گوش هایم بشنوم. وقتی به نتیجه ای نمی رسند ناراحت و پریشان نیششان را آرام فرو می کنند. در تنم. و بعد... آرام می میرند.
 
...
 
تو نویسنده نمی شوی، پسر! آره، درست شنیدی. با فکر مونده و قلم وامونده کی تا حالا نویسنده شده؟... چیه؟ چرا بهت بر خورد؟ مگه دروغ می گم؟ تو باید یک تکونی به خودت بدی. اینجوری نمی شه که هی کتاب می خونی، کتاب می خونی. آخه دیوانه! با کتاب خوندن فکر کردی می شه کتاب نوشت؟!... خوب، حالا! بذار ببینم چیکار می تونم برات بکنم... بیا! بیا بگیر. اما صداش رو در نیاری ها. تک فروشی برام صرف نمی کنه. اگه مشتری عمده داشتی در خدمتت هستم. بیا! بیا بگیر. قهر نکن. دیگه اینقدر هم پولت رو بابت این نوشته های صد تا یک غاز حروم نکن. وقتی که یک بست از این بزنی حرف ها و کلمات خود به خود میان. مثل موم می شن توی دستت. همینجور انگار شنا بکنی. دیگه اینقدر عذاب نمی کشی. باور کن! دیگه دنبال واژه نگرد. خیالت راحت!
 
...
 
باید برای نوشته بالا از کسی عذر بخواهم به نظر شما؟ روح کسی توی گور لرزید؟ یا دست کسی خط خورد؟ باشه، باشه. فقط الان خیلی خسته ام. شما از طرف من ازشون عذر بخواین. تا صبح یک جوری خودم از دلشون دربیارم...
نظرات 7 + ارسال نظر
مرتضی پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:58 ق.ظ http://editor.persianmag.com

ای بابا

بوف کور پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:39 ب.ظ http://masoomy2000.persianblog.com


زندگی معنای مجهولی است که ناخواسته وبی اختیاری وارد ان میشوی وبی انتخاب واختیاری باان وداع میگوئی بی انکه خطی ازاین؛سرناخوانده؛: را تغییری دهی .واقعا چه بی احساس وبی وفاست این معنای مجهول .دردهایش را به دوش می کشی باخفت ها وذلت هایش سرمیکنی بی انکه روزنه ای ازمعنای خود رابرتوجلوه دهد.درعوض مرگ حداقل شهامت ان دارد که پوزخندی به ان مجهول زند.لحظه مابین هستی ونیستی لحظه ورود به مرگ چه باشکوه میتواند باشد. لحظه ای که پوزخند مرگ نمایان میشود چه حالی است وتو هرانچه بوده : دردها خوشی ها ولذائذی که چون خود افریدگارش(زندگی) مجهول وانی است را از خود دور می کنی وبراین پوزخند سجده می کنی

باران پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:29 ب.ظ

این همه برای بقیه ازشون معذرت خواستیم ... این همه برای بقیه سکوت کردیم و حرف نزدیم ... این همه برای بقیه حرفی رو زدیم که دلمون نمی خواست .. حالا این بار برای خودمون حرف زدیم ...

مصطفی جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.m-farahi.blogsky.com

سلام
با وبلاگتون از خیلی وقت پیش آشنا بودم اما به طور منظم به اینجا سر نمی زدم از این به بعد هر روز بهتون سر میزنم
لینکتون رو گذاشتم تو وبلاگم موفق و پیروز باشید بای.

پونه یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:32 ق.ظ http://www.lan-site.com

بلاخره وبلاگ باز شد و من باز متن های زیبای شما را دیدم ... سه تا وبلاگ هست که من واسه متن های ان ها میام فقط واسه خود متن ......یکی وب شما و دوم خانه ای بر آب و سوم آذر کیانی .... یک جورایی نوشته های شما با خانه بر آب خیلی نزدیکه و نگاه ان بیشتر اجتماعی ایت و مشا هم .... از اینکه همه چیز را جاندار تصور میکنی و آن ها را سهمی از زندگی عادی خودت میدانی خیلی خوشم میاد ...و یا وز وز پشه ها .... و بعد آرام .... میمیرند .... وای که چه زیباست بیان تو ... و کاش من هم استعداد نوشتن را داشتم .....

azar kiani دوشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:49 ب.ظ

سلام. خانه روشنان . همین نوشته ها خبر از استعداد شگفت انگیز یک نویسنده ی در حال شدن میدهد. موفق باشی..... در ضمن جواب ایمیل شما را دادم نمیدانم رسید یانه چون موقع ارسال ارور زد اما بعد در ارسالی های ایمیلم دیدم که ارسال شده. ممنون.

پونه سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:44 ق.ظ http://www.lan-site.com

من خیلی خیلی شما را کاردارم .... در مورد بلاگ اسکای .. آیدی ای چیزی از یاهو دارید تا من باهاتون صحبت کنم .... متشکرم عزیز ... خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد