تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

انتخابات، ظاهری که حفظش نکردند

و از آمدن و رفتن ما سودی کو       از بافته وجود ما پودی کو
در چمبر چرخ جان چندین پاکان       می سوزد و خاک می شود، دودی کو ؟

نوشتن برای این وبلاگ برایم دشوار شده است. نمی دانم شاید به دلیل وجود هم داستان هایی است که می نویسند و گاها اینجا را می خوانند ، موضوع و نوشتاری لایغ نمی یابم. یاد روزهایی نچندان دور که هر شب سعی داشتم نوشته ای اضافه کنم بخیر، روزهایی که خواننده ای به معنای درست نبود، خودم بودم و یک صفحه. اما اکنون ملاحظه کاری سخت تر مانعم می شود. نظر هایتان در نوشتار پیشین را به عنوان تهدیدی در نظر گرفته ام که اگر نخواهی لوس بازی را کنار بگذاری کنار گذاشته می شوی ! من هم که نمی خواهم همین امکان محدود مشق پراکنده را از خودم بگیرم، پس فعلا می نویسم، هر چند ندانم برای چه و از چه !

اوضاع کشور یا بهتر بگویم حکومت نابسامان است. صف آرایی که از ۷ سال پیش آرزویش به دل حامیان اصلاح طلبان بود هرچند بسیار دیر هنگام، اما محقق شده است. واقعه ای که به سبب بد بینی های بوجود آمده کارکرد مناسب در مناسبات و چالش دموکراسی میان اصلاح طلبان و محافظه کاران را نیافت، اما آب تطهیری بود که کارنامه چهار ساله و پر فراز و نشیب مجلس نشینان را از تیرگی رهانید. اتفاقی که می توانست ﴿و می تواند﴾ سنگ بنای تحولات جدی و پایه ای تر در ساختار بی لگام و بی مرز انتصابی در مقابل چهارچوب سخت و تنگ قدرت انتخابی ﴿مردم﴾ باشد. اما دلسردی دانشجویان به عنوان پیشگامان حرکت های اجتماعی و همراهی دیرهنگام آنان افق امکان تحولات مسالمت آمیز، در چارچوب ظرفیت های قانونی و آزمایش نشده در مبارزات اخیر پس از دوم خرداد را با تردید همراه کرد. تحصن نمایندگان به عنوان اعتراضی جدی به ساختار انعطاف ناپذیر و مطلق از لایه ای بالاتر ﴿مجلس، قوه مقننه﴾ پیامدهای جدی و خطرناکی را می توانست متوجه محافظه کاران کند، اگر از همراهی و پوشش مناسب برخوردار می شد. اتفاقی که هم از داخل و هم از طرف خارج ﴿اتحادیه اروپا﴾ نیفتاد و آنان را مجبور به حرکت بعدی، استعفا، ﴿که آن هم تاثیر به اندازه ای نتوانست بگذارد﴾ کرد و نوعی جدال فرسایشی دیگر آغاز شد که انتخاب ها را محدود تر و پر چالش تر می ساخت. ورود رهبر به بازی تا کنون توانسته نقش بازدارندگی را به نفع محافظه کاران مصمم ایفا کند و اصلاح طلبان هرچند نخواسته اند به طور مستقیم به مقابله با شخص او بپردازند ﴿به علت تابوی رهبر که در همه این سال ها به اشتباه به آن پرداخته نشده است و همینطور ترس از برخورد پیش بینی نشده طرف مقابل﴾ اما همچنان بر سر اصول تعیین شده اشان به تمامی ایستاده اند و گروه اصلی ﴿جبهه مشارکت﴾ با پیشگامی حرکت موثر دیگری را نیز از ابتدای شروع چالش شروع کرده است و آن نزدیکی با گروه های ملی مذهبی است. گروه های کم تعداد اما بسیار قدرتمند فکری و وفادار به وطن و مقبول مردم که می تواند فصل جدیدی را پس از استعفا و خروج از حاکمیت برای آینده حزب مشارکت و جبهه دوم خرداد رقم بزند. اما در سوی دیگر گرایش و انحراف مجمع روحانیون از مسیر دوم خرداد را نمی توان به عنوان اتفاق یک پارچه منفی قلمداد کرد، هنگامی که به یاد بیاوریم همه این سالها به عنوان مانع و ترمز، حرکت جمعی گروه های دیگر را در مجلس کند کرده اند و اکنون هم با استدلال خنثی کردن نقشه محافظه کاران از مواضع جمعی عدول کرده و قصد شرکت در انتخابات را دارند. مجمع روحانیون تشکیل شده از افراد نسبتا با نفوذی است که در به وجود آمدن فضای دوم خرداد نقش انکار ناپذیری دارند و در به نتیجه رسیدن چالش بوجود آمده نیز می توانستند نقش بسزایی ایفا کنند اما با نامه اشتباه کروبی و خاتمی به رهبر و برخورد از موضع ضعف، کل دستاورد را به بیراهه کشاندند. 
به نظرم پس از استعفای جمعی کسی که می توانست نقش بی بدیلی از خود به جا بگذارد و به جمع تطهیر شدگان بپیوندد شخص خاتمی بود. خاتمی از برد اعتراضی بسیار فراتری برخوردار بود و می توانست به عنوان مکمل تحصن، نظام را میان گزینه های محدود محاصره کند اما این اتفاق نیفتاد ﴿این اتفاق می توانست شامل تهدید به استعفا، برگزار نکردن انتخابات و ... باشد﴾ و بازی با قلدری تمام لا اقل در این مقطع حساس به نفع محافظه کارن تمام شد ﴿البته هنوز بازی تمام نشده و گزینه های دیگری می تواند پیش روی اصلاح طلبان باشد، اما دیگر کارت طلایی خاتمی و دولت سوخته است﴾.
اما سوال دیگری که می توان به جد مطرح کرد و محافظه کاران را بی پاسخ یافت این است : به کجا چنین شتابان ؟! با فرض برگزاری انتخابات ﴿انتصابات﴾ و ورود یکپارچه آنان به کرسی های قانون گذاری و فتح عرصه ای که چند سالی را ضمام از کف داده بودندش، بعد چه ؟ با بحران عمیق عدم مشروعیت مردمی چه گونه به مقابله می خواهند بپردازند ؟ آن ها دوم خردادی را از دست داده اند که می توانست با بهترین و کم هزینه ترین راه همچنان نام جمهوری اسلامی را از گزند نابودی محفوظ دارد. نبودن اصلاح طلبان که با رای مردم و نه انتصاب الهی ﴿!﴾ وارد ساختار قدرت شده اند آخرین امید آنها را بر باد خواهد داد. بعد از گذشت دو دهه از عمر حکومتی که هر روز با شعارهای اولیه اش فاصله گرفته است، دوم خرداد می توانست عمر دوباره ای باشد که نفهمیدند و کمر به قتلش بستند، بدون آنکه بدانند سرنوشت تلخ تری در انتظار شان نشسته است. فرصت اصلاح و راست کردن کار همه گاه پیش نمی آید. پیش آمد و درکش نکردند.

نظرات 1 + ارسال نظر
مرتضی سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:38 ب.ظ http://morteza.ws

تحلیل عمیقی بود باهش حال کردم امید وارم گره های فکیت باز بشه و انسجام بیشتری در صحنه زندگیت داشته باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد