تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

صبح روز بعد ...

دیشب خوشبختانه با خیر و خوشی گذشت. جمعیت آنقدر که من فکر می کردم زیاد نبود. برای نیامدن دلیل زیاد داشتند. یکی مریض بود مثل بابای خودم (که البته واقعا بود) یکی نشده بود که بیاد! و از این جور حرف و حدیث ها که من علاقه ای بهشان ندارم. یک نیم ساعت ، چهل دقیقه ای فیلم گرفتم و بعد شام و بعد هم خداحافظ شما. جای جمع و جور و راحتی بود، هتل فردوسی. خلاصه که به خیر گذشت. من هم الان کله سحری آمدم اینجا چون دیشب وقتی می خواستم بعد از ماجرا بنویسم برق رفت و تا آمد من دیگه ترجیح دادم زودتر بخوابم تا صبح زودتر بیدار شوم.
ساعت هفت قرار دارم، یک سیستمی مربوط به دانشگاه آزاد هست باید با پسر خاله محترم تشریف ببریم و امروز چند تا کار دیگه هم هست که فکر نمی کنم من برسم سر سیر بگردم و بنویسم.
راستی دیشب به این برنامه بلاگ اسکایی های بند خدا خیلی فحش دادم، البته باید بگم توقع همچین چیزی را نداشتم و می توانستند خیلی بهتر درستش کنم شاید هم دارند روی نسخه های کاملترش کار می کنند، در هر صورت آنجور ها هم که من می گفتم بدرد نخور نیست. اتفاقا ایده بزرگی پشت قضیه هست : فرستادن مطلب جدید در کوتاه ترین شکل بدون نیاز به اتصال از وب. که این واقعا کار جالبی است مخصوصا زمانهایی که اتصال اینترنت آنقدر کند هست که از وب نمی شود سریع وصل شد و این درست مثل اکانت های ای میل پاپ 3 و اس ام تی پی هست که می شود بدون نیاز به وب همه کار ها را انجام داد. در هر صورت اگر ضعفهای این سیستم را بگیرند چیز بدرد بخوری می شود. امکان دیدن کامنت های جدید یا تعداد ویزیتور ها بصورت افلاین این را کاملتر خواهد کرد که امیدواریم بلاگ اسکایی ها رویش کار کنند.
این را نوشتم که یک وقت از دست ما عصبانی نشوند اشتراک را کنسل کنند ! بابا ما فعلا با این ها کار داریم :)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد