تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

کاوه گلستان و افجه

Kaveh Golestanافجه؟ ، اول کمی جا خوردم، توقع هرجایی را داشتم غیر از آنجا . مگر گلستان نسبتی با آن ده داشت، شاید مادرش یا پدرش متولد آنجا بوده اند، شاید هم ملک و املاکی.
دیدن نام افجه و لواسانات در سایتهای مختلف همراه با عکسهای آنجا تعجب برانگیز بود و هنوز هیچ کدام از سوالهایم جواب مشخصی نیافته بود. 
کاوه گلستان عکاس معروف - برنده جایزه پولیتزر و عکاس روزهای انقلاب و جنگ- که در شمال عراق همراه با جیم میور برای بی بی سی کار می کرد روز چهارشنبه 13 نوروز در منطقه ای در جنوب سلیمانیه به نام کیفری روی مین رفته و کشته شد.
خبری که روز شنبه من از طریق بی بی سی و مقاله بهنود -"و دیگر کاوه نبود"- در جریانش قرار گرفته بودم و صدا و سیما به راحتی همچون گذشته ها نادیده اش گرفت، صدا و سیمایی که خود را مسؤول و قیم همه کشته شده ها - چه خیالی و چه واقعی - می داند چطور این داغ را بر پیکر هنر این کشور نادیده گرفت.
گلستان بیشتر برای من یادآور اسامی چون ابراهیم گلستان، لیلی گلستان بود تا کاوه. ابراهیم را به عنوان فیلم ساز قدیمی و ساکن لندن بیشتر از دو گلستان دیگر می شناختم.
حادثه یاس آوری بود، چون واقع شد در ابتدای سال و از امکان تکرار سال سیاهی چون سال گذشته که درست در این ایام اولین زنگ با رفتن یدالله سحابی گوش ها را آزرد، خبر می داد. سکوت سنگین چه دلیلی می تواند داشته باشد جز این که هر هنرمند مستقلی در این کشور تحمل نمی شود بخصوص که او مستند ساز هم بود و مستندش درباره سانسور مطبوعات سالیان گذشته مورد غضب واقع شد.
دوشنبه روز بعد از دفنش به افجه رفتیم. قبرستان نسبتا بزرگ محله پایین یا محله سادات محل تنهایی کاوه بود. قبری که تنها خاک تازه اش و برگ های گل پر پر شده رویش نشان از مراسم روز پیش با آن انبوه جمعیت داشت، بی هیچ نشان دیگری حتی یک عکس یک برگ نوشته یا زایری بر مزارش در سکوتی بی پایان آرمیده بود. پرس و جو های ما به این ختم شد که می خواسته اند در قبرستان دیگری در شورکاب، گلندوک دفنش کنند که تقاضای مبلغ چهار میلیون کرده اند! -یعنی اینجا دفنش نکنید- و آنها به قصد یافتن زمینی که بتوان آسوده سر بر بالین نهاد به افجه رفته اند.
در سکوت و خفا، همچون گنه کاران تمام آثار را هم پاک کرده اند تا از غضب بی لگام تعصب به دور باشند.
مردم ده با همه نگرنی هایشان از نازل شدن بلا به خاطر بانوان بی حجابی که کاوه را همراهی می کرده اند از طرفی منتظرند با مطرح شدن نام افجه در روزنامه و اینترنت و شناخته شدن آنجا زمین هایشان را به چند برابر بفروشند، معامله خوبی نیست ؟ حتما بخت و اقبال یاریشان کرده که این جنازه آینده شان را متحول کند !
 
نظرات 1 + ارسال نظر
فرخ چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 06:09 ب.ظ

افسرسلطان گل پيداشد از طرف چمن
مقدمش يارب مبارک باد بر سرو وسمن

تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمن می وزد باديمن

حيدر جان...!
مزيد بر همه الطاف و نعم خداوندی که سپاس و امتنان در خور
می طلبند - امروز اما حضرت باری را بواسطه عنايت دوگانه اش
شکر می گويم...اول از بابت بسرآمدن انتظار در باب افتتاح محل درج نوشته هايت و دوم به جهت اعطای اين موهبت به حقير که اول تبريک را من می گويم...مبارک است انشاالله !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد