تو بمان با من ، تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو بجای همه گلها تو بخند
در دل ساغر هستی تو بجوش
من ، همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش ...
من دیوانه این شعر با آن صدای دلنشینم.
نمی دانم فقط محمد اصفهانی این را خوانده یا کس دیگری هم با آن لحن زیبا زمزه اش کرده است وقتی ؟ ولی در صدایش بغض و دردی است که حالم را دیگرگون کرد زمان شنیدنش اول بار.
هیچ گاه هم به درستی و از ابتدا جایی پیدایش نکردم، هر بار هم که شنیدمش از روی تصادف بود. شد چون آن تکه هایی که می آیند بی صدا و گم می شوند بی هشدار.
اگر کسی درباره اش دقیق تر می داند یا جایی که این ترنم راز آلود نیایش وار را در بر دارد می شناسد، سخت درودش گویم گر من را هم خبر دهد.
تازه : دوست خوبم آرمینی این شعر فریدون مشیری را به صورت کامل تو
وبلاگش گذاشته.
دوست گرامی درود!
وبلاگ زیبا و خواندنی شما در سیپریسک معرفی شده است. بروید و ببینید.
چه خوب که با بغض تو صدای آدما حال ات دگرگون میشه پس لبا ببرمت شب شعر بیماران روانی تو قطرات اشک بی اختیار از چشمت سرازیر شود همچون من و گریه امان ات را ببره
اصفهانی این آهنگ رو تو آلبوم «گلچین» خونده که یه مجموعهی تقریباً نوحهخونیه. قبل از اون هم معین این آهنگ رو خونده بود که البته من اجرای اونو ترجیح میدم.
من زیاد ازش خوشم نمی آد..اما این آهنگ رو با صدای معین..سالها پیش شنیدم !