تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

دایی بهت تبریک می گم !

داشتم شام می خوردم، حدودای 10:30 یا 11 بود داییم زنگ زد. همون که دو هفته پیش آمد اینجا و کلی روزنامه داد دست من که شعرهاش را از توش در بیارم بگذارم تو دیسکت ! آخه برای چاپ مجموعه شعرهای انگلیسیش بهش گفتند باید دیسکت اون را بده یعنی تایپ شده کامپیوتریش که کار ناشر محترم آسونتر باشه.
کمی جا خوردم، چون هفته پیش هم درست همین روز - یعنی دقیقا بعد از یک هفته که آمده بود اینجا - زنگ زد و از وضعیت کار پرسید که من گفتم دارد پیش می رود و رو به اتمام است. ایشان هم لطف کردند فرمودند هروقت تمام شد بگو یک دسته دیگه برات بیارم ! فکر کردم می خواهد احوال دیسکت مربوطه را بگیرد که تا گوشی را گرفتم شروع کردم شرح جریان پیشرفت کار و اینکه به زودی تمام می شود ( حالا همش دوتاش را کامل انجام دادم از نزدیک 40 تا ) البته حرف ها را شنید و کمی سوال از اینکه تو این ها را تو کامپیوتر ذخیره می کنی من دیسکت می خواهم چه کنم. من هم دوباره خاطر مبارک را جمع کردم که کامپیوتر جاش از دیسکت هم امن تر هست، شما نگران نباشید هر وقت خواستید به ناشر ارائه بدبد من دیسکت که هیچ سی دیش می کنم می دهم. باز هم درست شیر فهم نشده بود ولی بحث را کش نداد و گفت راستی من اصلا برای چیز دیگری زنگ زدم. من کمی مشکوک شدم که دوباره کدام پروژه ای را می خواهد انجام دهد که روی من هم به عنوان یک تایپیست حساب کرده، ولی شروع به یاد از جلسه گذشته کرد.
- یادت هست آن روز آمدم خانه تان آمدم توی اتاق تو با هم گپ زدیم. تو هی حرف زدی و آنقدر حرف هات و تفسیرهایت از مسائل شیرین بود که من یک هو گفتم ای داد ساعت چنده ؟ حالیم نشد کی وقت گذشت ؟
- آره دایی، چی شده.
نگران شدم. نکنه چیز بی ربطی گفته باشم الان می خواهد خر من را بگیرد ؟ یا از کارش به خاطر سخنرانی من عقب مانده باشد. ذهنم گیج و ویج در انتظار شنیدن دلیل واقعی زنگ زدن، بقیه حرف هایش را دنبال کردم.
- آره آن روز تو خیلی خوب تحلیل می کردی، از ماجرای دعوای ایران و آژانس بین المللی انرژی هسته ای می گفتی و پیش بینی کردی این قضیه برای ایران دردسر بشه و همین طور از بمب گذاری های آرژانتین. من دیروز و امروز اخبار قطعنامه آژانس بر علیه ایران را که دیدم یاد پیش بینی تو افتادم و شگفت زده شدم که چطور عین همان حرف تو اتفاق افتاد و عملی شد !
من یکمی خیالم راحت شد، نفس راحتی کشیدم. پس آن اراجیف نیمروزی ما به وقوع پیوست و ما شدیم تحلیلگر کار کشته ای که کسی از عملی شدن پیش بینی ما شگفت زده هم می شود !
آره دایی، کاملا مشخص بود دیگه این ها وارد بازی شده اند که نتیجه اش مشخص است...
- ولی تو خیلی خوب تونستی این را پیش بینی کنی که یک اجماع جهانی و یک فشار بین المللی بر ایران وارد خواهد شد.
چیزی نبود، خواهش می کنم. دیگه ما هم ...
- نه من زنگ زدم بهت تبریک بگم به خاطر این اطلاعات وسیع و قدرت تحلیل سیاسی ات.
ممنون دایی، آره تو بد وضعیتی گیر کردن. یک التیماتوم 6 هفته ای بر علیه شان صادر شده که باید به پروتکل الحاقی بپیوندنن و نسبت به اهداف و برنامه های هسته ایشان شفاف توضیح داشته باشند. دیگه اینجا داخل کشور نیست که هر قضیه ای و هر مرگ مشکوکی با جسم سخت به راحتی مختومه بشه، تا الان هم که خیلی از این پرونده ها مسکوت مانده به خاطر رشوه ها و وعده وعیدهای پشت پرده بوده، مثل همین ماجرای آرژانتین که شایعه است چند میلیون دلار به رئیس جمهور وقت آن سال رشوه دادند که تو دادگاه مطرح نشه.
- عجب، یعنی پس این ها چی کار می تونند بکنند، تسلیم می شوند ؟
مجبورند که خواسته های آزانس را انجام بدهند وگرنه شرح ماجرا برای اتخاذ تصمیم گیری فرستاده می شه به شورای امنیت. آن وقت شورای امنیت باید واکنش نشان بده که کمترینش قطعنامه و تحریم اقتصادی هست.
- پس قضیه بیخ پیدا می کنه.
می شه چیزی مثل عراق. کشوری که از طرف سازمان ملل تحریم بشه دیگه به خاک سیاه می نشینه. انزوا و نابودی. البته یک راه دیگه هم دارند. این که به طور کامل مثل کره شمالی از پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای خارج بشوند.
- که اون هم عواقب زیادی داره.
بله، در واقع آمریکا با زرنگی از مسیری که این ها می رفتند استفاده کرد و یک اجماع جهانی بر علیه ایران بوجود آورد. چیزی که در بحران و حمله به عراق بهش احتیاج داشت ولی بوجود نیامد حالا مفت مسلم در اختیارش هست. مثل آس برنده هر موقع لازم باشه از اون برای تفاوق در برخورد های شدیدتر مثل حمله نظامی استفاده می کند.
-  پس این ها بدجوری گیر کردند. [ می خندد ]
الان قذافی با همه حماقتش حرفش را پس گرفته و رسما برای خارج شدن لیبی از تحریم حاضر به پرداخت چند برابر غرامت به فرانسه و آمریکا شده. از عقوبت اعمال داخلی بشود گریخت ، گندکاری های خارجی بویش دیر یا زود در خواهد آمد.
- [ دایی باز می خندد ] ...
نظرات 2 + ارسال نظر
خسروپرویز سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 04:19 ق.ظ http://khosrowparviz.blogsky.com

درود بر شما!

مسیری رفتنی است٬ سر نخ کجاست؟

بیاندیشید٬ بدرود!

سفر به اعماق اینترنت سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 06:14 ق.ظ http://explorer.blogsky.com

دوست عزیز سلام
هم اکنون وبلاگ خود را در لیست وبلاگهای بلاگ اسکای ثبت کنید .
ثبت وبلاگ شما در گروه مرتبط به وبلاگ شما

http://user.blogsky.com

http://explorer.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد