تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

فرش باد

فرش بادفرش باد فیلمی بود که زیاد مایل به دیدنش نبودم یعنی حداقل انتخاب اولم نبود و اولویت را به فیلم های دیگر اکران می دادم. چون اولا نسبت به فیلم های این چنینی معلق بین کشورها زیاد خوش بین نیستم مخصوصا ژاپن که توی تلویزیون و سینمای ایران با یک فرهنگ و نوع نا زیبایی جا افتاده و تجربه های سینمایی و تصویری ژاپن همیشه برای ما محدود بوده است به مراسم های عجیب و غریب و خانه هایی با درهای کشویی و غذاهایی که حتما باید با چوب های مسخره خورده بشوند. دلیل دیگر تبلیغات و تیزر فوق العاده مزخرف و بی ربطی بود که توی تلویزیون نشان می دهند، تصاویری کدر و سرد که همه تلاش گوینده تیزر برای بامزه جلوه دادن و سرگرم کننده بودن فیلم هیچ رقبتی در دل من بوجود نیاورد، واقعا اگر برای این فیلم این تیزر پخش نمی شد شاید تا الان بسیار موفق تر بود. به هر حال پخش شدنش در سینما فرهنگ و شنبه بودن امروز ( به خاطر قیمت نیم بهای بلیط که فکر می کنم خیلی موثر هم بوده در شلوغ شدن سینماها در اولین روز هفته ) باعث شد از دستش ندهم.
 
سانس شش بعدازظهر نزدیک ترین زمان به تصمیم ساعت پنج ما برای رفتن بود، سینما فرهنگ در خیابان شریعتی یکی از سینماهای مورد علاقه من است، اصولا در میان چهار گروه سینمایی تهران که همه یا تقریبا بیشتر فیلم های اکران را پوشش می دهند فرهنگ، استقلال، آفریقا، قدس و در بعضی موارد سالنهای عصرجدید همیشه انتخاب اول من است و فرهنگ به خاطر نزدیکتر بودن و کیفیت برتر نسبت به همگروهیهایش در اولویت بالاتری قرار دارد. خبر افتتاح سالن دومشان واقعا خوش حال کننده بود وقتی تبلیغ فیلم دیوانه ای... را هم امروز کنار فرش باد و یک فیلم خارجی سانس آخر ( بی خوابی، تا برش نداشتن ببینید، آخرین کار آل پاچینو ) دیدم. پس حتما دفعه بعدی احتمالا شنبه ! بعدی برای دیوانه ای از قفس پرید هم سینما فرهنگ دو را تست می کنیم. خلاصه سانس 6 که ما رفتیم مثل سانس آخر پنچشنبه ها شلوغ بود حتی یک صندلی هم خالی نماند، ما ردیف یکی مانده به اول بودیم، جایی که باید برای دیدن همه پرده به غیر از چشم ها به گردن هم حرکت داد. واقعا زیادی جلو بودیم : (
 
فیلم شروع شد درست با همان کلیشه های آزار دهنده مثل مراسم های سنتی و کلبه های چوبی و کشویی و زنانی با لباس های بلند، برای من با آن پیش زمینه ها واقعا ناامید کننده بود ولی کمی صبر کارها را درست کرد، از قلب ژاپن به فرودگاه اصفهان پرت شدیم و بساط عیش و نوش و شمع و شاهد شروع شد تا آن نمای آخر در ژاپن در همانجا ماندیم. فیلم داستان ساخته شدن یک فرش را به تصویر می کشد که می بایست در یک مراسم و جشن سنتی ( احتمالا یک کارناوال ) ژاپن در ایران با نقشه ای مخصوص بافته شود. علت ربط پیدا کردن آن هنر به فرش و ایران و ... هم یک خانواده ژاپنی و طراح بودن زن خانواده و تخصص او در فرش ایران است. و مرگ او باعث می شود ساکورا دختر و همسرش ماکوتا بدون او بدنبال گرفتن فرش سفارش داده شده به جای او به اصفهان بیایند در حالی که خبری از فرش نیست. و فرش باید قبل از آن مراسم به ژاپن برسد . اکبر طرف ایرانی و سفارش گیرنده فرش با تلاش چندین بافنده و رنگرز و منصرف کردن ماکوتو از بازگشت به ژاپن بدون فرش، شروع به بافتن قالی می کند و ... .
 
برخلاف تصور در فرش باد شاهد یک اثر قوی سینمایی هستیم. کاری با کارگردانی هنرمندانه کمال تبریزی که ثابت کرد محبوبیت و موفقیت فیلمی مثل لیلی با من است بدون حضور او ممکن نمی شد. تبریزی در اوج بینش و توانایی سینمایی در این فیلم به عنوان مهمترین نقطه قوت بسیار موثر بوده و تلاش او به نتیجه رسیده است. و درواقع بزرگترین نقطه ضعف فیلم، فیلم نامه است که باید از ابتدا آن را به کناری نهاد و بدون درگیر شدن در ربط های و توجیهات ناموفق فیلم را دید. مخصوصا این ضعف در پاشین آشیل ادامه داستان یعنی دلیل معطل شدن ماکوتو در اصفهان و به دلیل به تصویر کشیده شدن بافته شدن فرش یعنی بیش از نود درصد زمان فیلم عیان است. این که اکبر برای یک سفارش با این اهمیت هیچ گاه به کارگاه فرش بافی سری نزده است و برای بررسی مراحل پیشرفت فرش تا آمدن مشتری تلاشی نکرده واقعا تعجب آور است، و زمانی که آگاه می شود فرشی درکار نیست مسافتی چند هزار کیلومتری طی شده و آن همه تعجیل و اهمیت و غیره در اینجا به مسخره گرفته می شود و تازه دلیل بافته نشدن تعجب آورتر است: فراموش کردم. ولی اگر نظر من را می خواهید و قصد لذت بردن از فیلم را دارید این ربط و ضعف را به فیلم نامه محدود کنید و از بقیه فیلم لذت ببرید. به نظر من اگر ماکوتو از ابتدا بدون تعجیل برای سفارش و بردن سفارش وارد می شد و داستان پی می گرفت شاید منطقی تر بود.
به هر حال اکنون در اصفهان هستیم و تا پایان باید همراه با تصاویر و از دید کارگردان، فیلم را درآن ببینیم. فیلمی که به صورتی کاملا حرفه ای و دقیق و فکر شده تا پایان شما را لحظه ای کسل نمی کند ( وجود لحظه های کمیک و طنز در تداوم ارتباط تماشاگر بسیار موثر بوده است ). تصویر برداری فیلم یکی از نقاط قوت کار است، تصاویری که در اکثر مواقع به تنهایی بار انتقال حس و حال و عشق زیبای کودکانه را در نماهایی درشت به عهده می گیرد. نگاه تغزلی و ایرانی کمال تبریزی به بافتده شدن یک فرش و عشق و شادی هایی که به همراه و درکنار خود می آفریند با تصاویر دلفریب و البته با صحنه پردازی های زیبا منتج به خلق یک اثر چند بعدی شده است. البته شاید کمبودی که در پرداختن و نگاه مجرد فیلم به خود فرش به عنوان بوجود آورنده این فرهنگ و عامل ارتباط و مایه اصلی فیلم می باشد در کل فیلم احساس شود ولی به نظر می رسد قصد فیلم جدای از بحث درباره اعتبار و مقام هنر ایرانی در جهان، وارد شدن عمیق تر به زندگی جریان یافته در اطراف آن است، عشق کودکانه، شور و هیجان، زندگی و رنگ ها همان چیزهایی است که این هنر برای مردم زاییده است.
 
بازی رضا کیانیان در نقش و چهره ای متفاوت از نکات دیگر است ، به طور کلی انتخاب بازیگران و بازیگردانی فیلم موفق اند. موسیقی فیلم هم در خدمت کلیت و تولید کننده شور هیجان و به موقع و اندازه با پرداختی خوب است. اما نام فیلم - فرش باد - به نظر من یک نکته منفی برای فیلم است ، مانندن تبلیغ های تلویزیونی بی ربط. نامی بی ابهت و فاقد جذابیت و به نظر من و مهمتر از همه نازیبا.
در مجموع فرش باد یک اثر قابل قبول سینمایی است که با حوصله و دقت خلق شده است، و در میان فیلم هایی با استاندارد ایران از کیفیت بالایی برخوردار است. همچنین یک کار موفق بین اللملی نیز هست، اگرچه بخش هنری و اجرایی کار در اختیار ایران بوده است ولی حضور ژاپن به عنوان سرمایه گذار قطعا در کیفیت و اعتبار فیلم موثر بوده است.

+ گالری عکس : سایت سی نما 
+ " فقط باید بیست دقیقه اول را دوام بیاورید " امیر قادری
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد