تاریک خانه
تاریک خانه

تاریک خانه

درباره تاریک خانه...

از وقتی بلاگ اسکای بسته شد و در حدود بیست روز همه اون شوق و انرژی اولیه را از من گرفت دیگه الان کم کار شدم. یعنی یک جور انزوا و سرخوردگی دیجیتالی که گاهی خیلی آزار دهنده تر از بن بست های دنیای واقعی است. که همین باعث شده با خیلی از موضوعات یا چیزهای جالبی که برخورد می کنم دیگه حوصله دست به کیبورد بردن را نداشته باشم. دیشب هم تا دیر وقت بیدار بودم می خواستم مطلب جدید بنویسم که دیگه خواندن وبلاگ های بقیه و مخصوصا وبلاگ های تازه ای که توی ستون آخرین 15 وبلاگ آپ دیت شده بلاگ اسکای اتفاقی پیدایشان می کردم نگذاشت.
توی بعضی از این وبلاگ های تازه تاسیس که با یک انرژی وصف نشدنی و عشق و علاقه زیاد ساعت ها وقت برای آپ دیتش می گذارند نوشتن را با اطلاعات اولیه خودشان آغاز می کنند. یعنی یک جور معرفی نویسنده ، من هم به این فکر رفتم که اصلا این وبلاگ از زمانی که اولین وبلاگ های فارسی بوجود آمد درباره طرحش با خودم کلنجار می رفتم و چند بار تصمیم جدی گرفتم که شروع کنم ولی یک جور اینرسی و تردید باعث توقف می شد. آن موقع ها شاید نزدیک به یک سال و نیم پیش بیشتر به یک وبلاگ شخصی که انعکاس افکار درون تنهابم باشد فکر می کردم و این اسم تاریک خانه هم از آن جا بوجود آمد. وقتی که تب فهمیدن و همراه شدن با صادق هدایت بیشتر درونم وجود داشت و این اسم یکی از شاه کارهای اوست داستانی به نام تاریک خانه. جایی که اصل و ریشه تصویر های ثبت شده در ذهن بدون هیچ تاریکی قابل دیدن است. دیدنی که بجز بودن در آن تاریکی ممکن نخواهد شد، با ورود نور از بین میرود بکر بودنش و پاکی اش. تاریک خانه کنج خلوت و دنجی است که نباید اصالتش را با وجود هر کس از بین برد، باید همچنان تاریک بماند چون هم آنجا تحمل نور ندارد هم دیگران تحمل تاریکی.
این وبلاگ نا خواسته به مسیر دیگری رفت تا واژه تاریک خانه رنگ و بوی سیاسی بگیرد و سطحش تنزل یابد. شاید روزی نام مناسب تری برایش یافتم. در این وبلاگ می خواهم به همان درگیری های دنیای واقعی بپردازم. اینترنت، سیاست، سینما، عکاسی و کمی هم شخصی و روزمره... 
تاریک خانه میراث و یادگار شب های سکوت و خلوت ذهنم است. شاید شبی آن را به کسی نشان دادم... نمی دانم.